شبی با بید می رقصم، شبی با باد می جنگم
که چون شببو به وقت صبح، من بسیار دلتنگم
مرا چون آینه هر کس به کیش خود پندارد
و الّا من چو می با مست و هشیار یکرنگم
شبی در گوشه ی محراب قدری ربّنا خواندم
همان یک بار تار موی یار افتاد در چنگم
اگر دنیا مرا چندی برقصاند ملالی نیست
که من گریاندهام یک عمر دنیا را به آهنگم
به خاطر بسپریدم دشمنان! چون نام من عشق است
فراموشم کنید ای دوستان! من مایۀ ننگم
“مرا چشمان دل سنگی به خاک تیره بنشانید”
همین یک جمله را با سرمه بنویسید بر سنگم
نظرات شما عزیزان:
سلام عزیم وبت خوبه مطالبشم عالیه.امیدوارم موفق باشی ...خوشحال میشم اگه بهم سربزنی ...مر30
.
.
ایول
عجب شعر قشنگی بود
مرسی
ممنون که به من سرزدی
من شمارو لینک میکنم
خوشحال میشم لینکمک کنید
عجب شعر قشنگی بود
مرسی
ممنون که به من سرزدی
من شمارو لینک میکنم
خوشحال میشم لینکمک کنید
وب متفاوتی داری !خوشم اومد>.gif)
به منم سر بزن
.gif)
.gif)
تاريخ : چهار شنبه 23 مرداد 1392
| 7:42 | نویسنده : امیرعباس |